نوشته اصلی توسط
سحرناز1112
ممنون از شما. حرفاتون درسته من خودمم هرروز به هزارتا مسئله فکر میکنم چند بار هم تصمیم گرفتم جدا بشم اما اون آقا میاد و با گریه و خواهش که تنهام نزار بدون تو نمیتونم ، منو منصرف میکنه. رابطه بچه با من خیلی خوبه اما نمیدونم اگر بشه 10،12 سالش بازهم همینجور باشه. یه موضوع دیگه اینه که 3ساله از جداییشون میگذره ولی هنوز بحث میکنن سر اینکه کی مقصر بوده و گاهی ازم پنهون میکنه میگه نمیخواستم الکی ذهنت بهم بریزه. همیشه میگه اون خیلی بد بود خداروشکر که راحت شدم هرسری که باهاش بحث میکنه یا میره بچه رو بگیره میگه واای من با کی زندگی میکردم آبرومو میبرد همه جا . ،،،،،،،،،،،
امسال بچه میره مدرسه و مدیر گفته تو جلسه ها باید هردو باشن. هرچی بزرگتر میشه دغدغه ش بیشتره و بیشتر همو میبینن. من بیشتر وقتها هم احساس اضافی بودن میکنم چون پدر و پسر باهم خیلی خوبن و من هیچ کارم بین اینا